آمريكا در منگنه افكار عمومى
آمريكا در منگنه افكار عمومى
آمريكا در منگنه افكار عمومى
مقايسه دو پژوهش يك نهاد تحقيقاتى غيرانتفاعى آمريكا در يك دوره هفت ماهه نشان مى دهد كه مردم آمريكا، نظر نامساعدى به سياست خارجى آمريكا دارند.
تروريسم و جنگ عراق تنها منابع نگرانى عمومى آمريكا درباره سياست خارجى اين كشور نيست. آمريكايى ها همچنين در زمينه وابستگى كشور خود به انرژى خارجى، ناتوانى ظاهرى واشنگتن در متوقف كردن مهاجرت غيرقانونى و طيف گسترده اى از ديگر موضوعات نگرانند. حمايت عمومى براى ترويج دموكراسى در خارج از كشور نيز به طور جدى فرسوده شده است. بنياد فورد يك سلسله مطالعات درباره اعتماد آمريكايى ها نسبت به سياست خارجى واشنگتن انجام داده است. اين بنياد در مطالعه نخست كه در ژوئن سال گذشته (۲۰۰۵) انجام شد، دريافت كه جنگ عراق به نقطه عدم تعادل رسيده است. به عبارت ديگر در اين نقطه نسبت زيادى از مردم از دولت مى خواهند تا پاسخگوى عملكرد خود باشد. در مطالعه بعدى كه در اواسط ژانويه ۲۰۰۶ از هزار بزرگسال آمريكايى و به صورت نمونه گيرى انتخابى برگزار شد، موضوع دومى نيز به اين موقعيت رسيد بر اين اساس بى صبرى مردم آمريكا نسبت به وابستگى اين كشور به نفت خارجى افزايش يافته است و اين ناشكيبايى مى تواند به درخواست قدرتمندى مبنى بر تغيير سياست هاى واشنگتن تعبير شود.
در مجموع، اطمينان مردم به سياست خارجى آمريكا از زمان مطالعه نخست (ژوئن ۲۰۰۵) مسيرى نزولى داشته است. در هيچ موضوعى سياست (خارجى) دولت، جايگاه بهترى را در مقايسه با تحقيق نخست دريافت نكرده و در چندين موضوع اين موقعيت به وخامت گراييده است. مردم اطمينان كمترى نسبت به توانايى واشنگتن در زمينه رسيدن به اهداف خود در عراق و افغانستان، به دام انداختن تروريست ها، حفاظت از مرزهاى آمريكا و پاسدارى از مشاغل آمريكا دارند. ۵۹ درصد از كسانى كه در اين تحقيق مورد نظرسنجى قرار گرفتند، معتقدند كه روابط آمريكا با ديگر كشورهاى جهان در مسير نادرستى پيش مى رود. (در مقايسه با ۳۷ درصدى كه خلاف اين نظر را دارند) و ۵۱ درصد نيز ابراز داشتند كه آنها از روابط آمريكا با ديگر كشورها نااميد شده اند (در مقايسه با ۴۲ درصدى كه نسبت به اين روابط افتخار مى كنند).
در زمينه هدف گسترش دموكراسى در ديگر كشورها، فقط ۲۰ درصد از پاسخ دهندگان آن را «بسيار مهم» شناخته اند كه اين كمترين ميزان حمايت اظهار شده براى هر موضوع مورد سؤال در اين تحقيق بود. حتى در ميان جمهوريخواهان، فقط سه نفر از هر ده نفر از دنبال كردن اين هدف قوياً حمايت كردند. در واقع، بيشترين تضعيف در اطمينان داشتن به سياست گسترش دموكراسى در ميان جمهوريخواهان، به ويژه در جناح مذهبى تر اين حزب به وقوع پيوسته است. اين افراد كه غالباً در آيين هاى مذهبى شركت مى كنند، در ميان پرشورترين حاميان سياست هاى دولت وى بوده اند، اما يكى از برجسته ترين يافته هاى تحقيق اخير اين است كه اگرچه اين افراد هنوز به رئيس جهمورى و دولت اعتماد دارند، در عين حال حمايت آنان از سياست عراق دولت آمريكا و سياست صدور دموكراسى به سردى گراييده است.
سؤالى كه اينجا پيش مى آيد اين است كه تأثير دگرگونى در چنين عقايدى بر اجراى روزانه سياست خارجى چيست؟ برخلاف سياست داخلى كه امر روشنى است و همواره به افكار عمومى مربوط است. درك اين مسأله در سياست خارجى كه آيا تغييرات در افكار عمومى به تغييرات در موضوعات مى انجامد يا خير، غالباً دشوار است. دليل اين ابهام اين است كه مردم اختيارات بيشترى را به رئيس جمهورى و كنگره براى تصميم گيرى در سياست خارجى در مقايسه با امور داخلى اعطا مى كنند. آمريكايى ها تصور مى كنند كه رئيس جمهورى و مشاوران وى اطلاعات ويژه اى در زمينه روابط بين المللى دارند كه آنها از آن آگاه نيستند. برخى مردم آمريكا ممكن است همچنين به توان خود براى قضاوت در سياست هاى خارجى، اطمينانى نداشته باشند. تمامى اينها به ميزان زيادى آزادى عمل براى سياستگذاران تعبير مى شود. با اين حال، مردم، محدوديت هايى را بر اين آزادى وضع كرده و برخى اوقات آن را به ناگهان لغو مى كنند. افكار عمومى تحت شرايط مشخصى مى تواند نفوذ قاطعى داشته باشد. مهم دانستن اين شرايط است.
ما در اواسط سال ۲۰۰۵ دريافتيم كه علاوه بر جنگ عراق، سه موضوع ديگر در حال حركت به سوى نقطه عدم تعادل است كه در اين نقطه افكار عمومى براى نفوذ سياسى به حد كافى قدرتمند خواهد بود. اين موضوعات كاهش شغل مهاجرت غيرقانونى و روابط روبه وخامت آمريكا با جهان اسلام بود. براساس مطالعه ژانويه، نگرانى بر سر كاهش شغل و مهاجرت غيرقانونى اندكى تشديد شده و نگرانى درباره نفرت فزاينده از آمريكا در جهان اسلام اندكى فروكش كرده است. از سوى ديگر دغدغه بر سر وابستگى آمريكا به منابع انرژى خارجى كه موضوع آن در مطالعه سال ۲۰۰۵ نبود به خط مقدم هشيارى عمومى جهش يافته است.
در مطالعاتى كه اعتقادات را مدنظر قرار مى دهد، همواره ميزان ديدگاه هاى تغيير نيافته در مقايسه با ديدگاه هاى دستخوش تغيير بيشتر است. اين مطالعه يك استثنا نيست.
اين تصويرى اثبات شده از تفكر و ثابت قدمى تفكر عمومى است. پاسخ دهندگان هنوز به دولت نمرات بالايى (نمره A و يا B) را در زمينه عملكرد دولت در دستيابى به اهداف سياست خارجى نظير كمك به ملت هاى ديگر به هنگام وقوع بلاياى طبيعى مى دهند و اطمينان دارند كه آمريكا ارتشى قدرتمند و مجهز دارد. ايشان همچنين بر اين باورند كه دولت در تلاش هاى خود براى استقرار صلح ميان اسرائيل و فلسطينيان و كمك هايى كه زندگى كشورهاى در حال توسعه را بهبود مى دهد، از نمره متوسطى برخوردار است و اما هم اينان هنوز در موضوعاتى نظير متوقف ساختن ورود مواد مخدر به دولت نمره ردى مى دهند.
جنگ در عراق، كه در مطالعه اواسط ،۲۰۰۵ (مطالعه نخست) به نقطه عدم تعادل خود رسيده بود، همچنان به عنوان موضوع اصلى سياست خارجى كه در آن فشار افكار عمومى به افزايش خود ادامه مى دهد باقى مانده است. اگرچه مهاجرت غيرقانونى و كاهش شغل در نظرسنجى ژانويه ۲۰۰۶ به نقطه عدم تعادل نزديك شده اند، با اين همه هيچ يك واقعاً به ميزان جنگ عراق نرسيده اند. بالعكس، نگرانى عمومى بر سر روابط آمريكا با جهان اسلام اندكى از نقطه عدم تعادل عقب نشينى كرده است و موضوع وابستگى به انرژى كه در تحقيق قبلى در ذيل فهرست موضوعات قرار داشت در تحقيق اخير به محدوده نقطه عدم تعادل جهش يافته است.
هيچ تغييرى در افكار عمومى مردم، برجسته تر از وابستگى آمريكا به نفت نيست. آمريكايى ها از اينكه مشكلات در خارج ممكن است در قيمت نفت تأثيرگذار باشد نگرانى بيشترى دارند. نسبت كسانى كه در اين زمينه اظهار «نگرانى زياد» كرده اند از ۴۲ درصد به ۵۵ درصد افزايش يافته است. تقريباً ۹ نفر از هر ۱۰ آمريكايى كه در اين مطالعه مورد پرسش قرار گرفتند در اين زمينه نگران بودند و وابستگى نفتى را در صدر ۱۸ موضوع مورد سؤال ما قرار دادند. تقريباً تمامى آمريكايى ها (۹۰ درصد) كمبود استقلال انرژى را عامل به خطر انداختن امنيت ملى تلقى مى كنند. ۸۸ درصد گفتند كه آنها معتقدند مشكلات خارجى مى تواند عرضه نفت آمريكا را با خطر مواجه سازد و قيمت ها را براى مصرف كنندگان آمريكايى افزايش دهد و ۸۵ درصد اظهار داشتند دولت آمريكا در صورتى كه تلاش مى كرد، قادر به انجام تغييرى بود. اين آخرين باور، ممكن است دليلى بر اين باشد كه فقط ۲۰ درصد از افراد شركت كننده در اين مطالعه به دولت نمره اى خوب و متوسط به بالا داده اند. در صورتى كه قيمت بنزين در ماه هاى آينده كاهش يابد، اين موضوع ممكن است به طور موقت مقدارى از اهميت سياسى خود را از دست دهد، اما با توجه به كمبود عرضه نفت و افزايش تنش هاى ژئوپولستيكى، فشار عمومى احتمالاً افزايش مى يابد.
اما همان طور كه گفته شد موضوع ديگرى كه به نقطه عدم تعادل رسيده، جنگ عراق است. اين موضوع در سياست خارجى مهم ترين موضوع به شمار مى رود و پاسخ دهندگان به طور مستمر اين جنگ (همراه با تروريسم) را به عنوان مهم ترين مشكلى كه آمريكا در برخورد با ديگر نقاط جهان با آن روبروست مى بينند. نگرانى به ويژه بر سر تلفات فزاينده نيروهاى آمريكايى در عراق افزايش يافته است. ۸۳ درصد از آنان در ژانويه ۲۰۰۶ گفتند كه آنها به جنگ عراق اهميت مى دهند. علاوه بر اين كه ميزان و شدت نگرانى درباره عراق نسبتاً باثبات باقى مانده است، ارزيابى مردم در زمينه اينكه آمريكا در رسيدن به اهداف خود تا چه حد موفق بوده، نيز كاهش داشته است. ۳۹ درصد از پاسخ دهندگان در تابستان گذشته به دولت نمرات بالايى را در اين زمينه دادند، اين رقم در مطالعه ژانويه (۲۰۰۶) به
۳۳ درصد كاهش يافت. علاوه بر آن، اين تضعيف تقريباً به تمامى از سوى جمهوريخواهان صورت مى گيرد: در مطالعه نخست ۶۱ درصد به دولت نمراتى خوب و بالاى متوسط را دادند، اما در مطالعه دوم اين رقم به ۵۳ درصد كاهش يافت. اطمينان به سياست آمريكا در عراق نيز به طور قابل ملاحظه اى در ميان كسانى كه به طور مرتب در آيين هاى مذهبى شركت مى كند، كاهش يافته است و آنها نيز از تلفات (نيروهاى آمريكايى در عراق) نگرانى خود را نشان مى دهند.
يك دليل براى اين گرايش نزولى، ترديد مردم درباره صادق بودن واشنگتن در زمينه دلايل خود براى حمله به عراق است. ۵۰ درصد از پاسخ دهندگان احساس مى كنند كه فريب خورده اند. از طرفى فقط ۲۲ درصد از آمريكايى ها معتقدند كه دولت آنها قادر به ايجاد يك دموكراسى در عراق است. از ديگر سو اغلب آمريكايى هايى كه در اين مطالعه شركت كردند (۷۴ درصد) احساس مى كنند كه در حالى كه نيروى كار در كشورهاى ديگر ارزان تر است، بعيد است كه اين شركت ها مشاغل را در داخل كشور (آمريكا) نگه دارند.
از سوى ديگر تعداد قابل ملاحظه ديگرى (۴۴ درصد) اظهار داشتند كه به اعتقاد آنها در صورتى كه دولت آمريكا واقعاً تلاش مى كرد مى توانست از رفتن نيروى كار به خارج از كشور جلوگيرى كند. نگرانى درباره مهاجرت غيرقانونى نيز افزايش يافته است.
به گونه جالب توجهى، احساسات مردم درباره موضوع سوم در جهت مخالفى حركت كرده است. اين موضوع سؤال نامحسوس اما مهمى در زمينه روابط آمريكا با ديگر نقاط جهان و مشخصاً با كشورهاى اسلامى است. در فاصله دوره ميان دو مطالعه افكار عمومى آمريكا درباره احساسات ضدآمريكايى در جهان اسلام و ديگر نقاط جهان، نگرانى كمترى دارند. تعداد كسانى كه گفتند درباره افزايش نفرت به آمريكا در جهان اسلام بسيار نگرانند از ۴۰ درصد (در مطالعه اول) به ۳۴ درصد (مطالعه سال ۲۰۰۶) كاهش يافته است و درصد كسانى كه درباره از دست رفتن اعتماد مردم ديگر كشورها ابراز نگرانى عميق كرده اند از ۴۰ درصد به ۲۹ درصد، يكى از بزرگ ترين تغييرات اين مطالعه، نزول كرده است. دليل اين تغييرات روشن نيست. به نظر مى رسد احساس شرم درباره رفتار با زندانيان زندان ابوغريب كه در سال ۲۰۰۵ بسيار قوى بوده است، با گذشت زمان كاهش يافته باشد.
فقط حدود يك سوم از آمريكايى هايى كه در اين نظرسنجى شركت كردند (۳۵ درصد) گفتند كه دولت بايد فعاليت زيادى را براى ايجاد روابط حسنه با مسلمانان ميانه رو انجام دهد... اما تقريباً دوسوم (۶۴ درصد) به دولت نمره ضعيفى در قصور براى انجام اين كار دادند. آمريكايى ها همچنين به اين تصور عادت كرده اند كه چنان كه بايدو شايد در خارج گرامى داشته نمى شوند. اكثريتى از پاسخ دهندگان (۶۵ درصد) تشخيص داده اند كه ديگر كشورهاى جهان آمريكا را در چهره اى منفى مى بينند. هنگامى كه از آمريكايى ها سؤال شد كه تصوير آمريكا را در ديگر كشورها توصيف كنند، نتايج حكايت ازناهمخوانى و سردرگمى بسيار داشت. اگرچه اكثريتى از آنان گفتند كه معتقدند آمريكا در جهان به گونه اى منفى نگريسته مى شود.
با اين وجود افكار عمومى آمريكا ديدگاه روشن قابل توجهى درباره اولويت هاى سياست هاى خارجى آمريكا دارند. از ديگر سو اختلافات حزبى بر سر اهداف آمريكا وجود دارد. بيشترين ميزان اختلاف ميان جمهوريخواهان و دموكرات ها به موضوع اقدامات نظامى بدون يا با حضور متحدان بازمى گردد. تقريباً دوسوم از دموكرات هايى كه در اين مطالعه شركت كرده بودند . اصل چندجانبه گرايى را تصويب كردند. در مقابل جمهورى خواهان كمتر به اين اصل معتقدند. اما هيچگونه اختلاف نظر قابل ملاحظه اى ميان جمهوريخواهان و دموكرات ها در زمينه آرمان هاى بشردوستانه وجود ندارد. به هر حال، اين احزاب در زمينه شرايط مطلوب ترويج دموكراسى در ديگر كشورها با يكديگر اختلاف نظر دارند. در حالى كه
۳۰ درصد از جمهوريخواهان با اين راهبرد موافق اند ۱۶ درصد دموكرات ها از آن حمايت كرده اند.
همچنين اكثر مردم آمريكا از آرمان گسترش دموكراسى حمايت كردند. ۵۳ درصد از شركت كنندگان در اين مطالعه معتقدند: «هنگامى كه كشورهاى بيشترى به دموكراسى دست يابند، جنگ كمترى در كار خواهد بود.» با اين حال آمريكايى ها ترديد دارند كه سياست فعال و يكجانبه آمريكا بتواند در اين پيامد سهمى داشته باشد. در حالى كه شك و ترديدها در اين زمينه افزايش مى يابد، از حمايت براى تلاش در خلق دموكراسى در خارج كاسته مى شود.
مطالعه سال ۲۰۰۵ اختلاف نظر عظيمى را ميان جمهوريخواهان و دموكرات ها در اغلب جنبه هاى سياست خارجى نشان مى دهد. مطالعه اخير در ژانويه ،۲۰۰۶ نشان داد كه اين اختلافات حزبى عميقاً باقى مانده است. اختلاف ميان اين دو حزب بر سر اينكه آمريكا چگونه بايد سياست خارجى خود را انجام دهد و تا چه حد به دولت بوش مى توان اعتماد كرد در اوج خود قرار دارد.
جمهوريخواهان به طور اساسى فكر مى كنند كه اين كشور سياست خارجى خود را خوب انجام مى دهد و اين در حالى است كه دموكرات ها به گونه چشمگيرى معتقدند كه آمريكا در اين زمينه شكست خورده است.
اما كندوكاوى در اعداد فاش مى سازد كه اگرچه جمهوريخواهان به طور كلى سياست خارجى كنونى كشور را تأييد مى كنند، با اين حال آنها در ارزيابى انتقادى خود در برخى از موضوعات مشخص با دموكرات ها شريك هستند و هر دو گروه از دادن نمره خوب و يا بالاى متوسط به دولت در زمينه تلاش هاى اين كشور براى متوقف ساختن مهاجرت غيرقانونى، دستيابى به استقلال انرژى، جلوگيرى از ورود موادمخدر به كشور، محدود كردن ميزان بدهى خارجى و يا مذاكره براى موافقتنامه تجارى سودآور، اكراه دارند.
نخستين مطالعه شباهت قابل ملاحظه اى را ميان ديدگاه هاى پاسخ دهندگان جمهوريخواه و ديدگاه هاى پاسخ دهندگانى كه به طور مرتب در مراسم مذهبى شركت مى كنند ، نشان داد.
اگرچه هنوز اختلافات قابل ملاحظه اى ميان ديدگاه هاى كسانى كه در مراسم مذهبى شركت نمى كنند با كسانى كه در اين آيين ها حضور مى يابند وجود دارد، با اين حال اين شكاف شروع به باريك شدن كرده و بيانگر كاهش تضاد بر مبناى دين است.
در مطالعه نخست، اقليتى از كسانى كه به طور مرتب در آيين هاى مذهبى شركت مى كنند (۴۵ درصد) نگرانى جدى خود را درباره تلفات عراق ابراز كردند. هم اكنون (در مطالعه دوم، اين رقم به ۵۲ درصد افزايش يافته است) اگرچه افرادى كه به طور مرتب در آيين هاى مذهبى شركت مى كنند، هنوز حاميان اصلى سياست آمريكا در عراق هستند، با اين حال تعداد كمترى از آنان (۴۱ درصد) به دولت آمريكا نمره بالايى را در زمينه رسيدن به اهداف واشنگتن در عراق در مقايسه با مطالعه هفت ماه قبل (۴۶ درصد) دادند. در پژوهش اول، ۳۲ درصداز كسانى كه به طور مرتب در آيين هاى مذهبى شركت مى كنند گفتند كه آنها از اينكه جنگ عراق هزينه زيادى را به خود اختصاص داده بسيار نگرانند. در مطالعه ژانويه نسبت اين افراد به ۴۰ درصد افزايش يافت. تقريباً نيمى از كسانى كه در مطالعه ژوئن ۲۰۰۵ شركت كردند (۴۸ درصد) گفتند كه آنها معتقدند آمريكا مى تواند به كشورهاى ديگر براى دستيابى به دموكراسى كمك كند. در (مطالعه) ژانويه، اين رقم به ۳۷ درصد كاهش يافت. اينها تغييرات بزرگى نيستند، اما همين بيانگر آن است كه فعال ترين افراد مذهبى آمريكا، شروع به عكس العمل هايى نظير ديگر مردم اين كشور كرده اند. با اين حال و با وجود ملاحظه كارى هاى فزاينده آمريكايى هاى مذهبى درباره برخى از سياست هاى آمريكا، اكثريتى از آنان در اين باره كه دولت حقيقت را به آنان درباره روابط اين كشور با ديگر كشورهاى جهان گفته است اعتماددارند.
اين در شرايطى است كه مطالعات اخير درباره افكار عمومى كشورهاى عرب در اواخر سال ۲۰۰۵ توسط (مؤسسه نظرسنجى) «زاگبى اينترنشنال» و «شيبلى تلها» استاد دانشگاه مريلند انجام شد، نتايج نااميدكننده اى از ديدگاه آنان نسبت به آمريكا را نشان داد. اكثر آنها معتقدند كه جنگ (آمريكا) در عراق، اوضاع عراق را وخيم تر خواهد كرد. صلح منطقه را تهديد مى كند، تروريسم را پرورش مى دهد و چشم اندازهاى حل و فصل منازعه اعراب _ اسرائيل را بدتر مى كند. بيشتر شركت كنندگان در نظرسنجى اظهار داشتند كه آنها سياست خارجى آمريكا را نه براى آرزوى دموكراسى، بلكه براى جست وجوى نفت، تلاش براى غلبه بر خاورميانه با هدف حفاظت از اسرائيل و يا آرزويى براى تضعيف جهان اسلام تلقى مى كنند.
در پاسخ به نظرسنجى زاگبى _ تلهامى، در پاسخ به سؤال انگيزه اصلى سياست خاورميانه اى بوش، فقط ۱۳ درصد از اعراب «نياز براى اعتبار دين مسيحيت» را ذكر كردند و ۶۱ درصد آنان در پاسخ منافع ملى آمريكا را يادآور شدند. مقايسه اين مطالعات كاهش محبوبيت دولت بوش و افزايش ترديد درباره سياستهاى آمريكا را در داخل و خارج اين كشور نشان مى دهد. اكنون بسيارى از مردم آمريكا ، اروپا و كشورهاى عربى ديگر به شعارهاى كاخ سفيد در مبارزه با تروريسم اعتمادى نداشته و بر اين باورند كه اين جنگ نه تنها تروريسم را ريشه كن نكرده بلكه باعث رشد آن نيز شده است.
منبع: Foreign affairs
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تروريسم و جنگ عراق تنها منابع نگرانى عمومى آمريكا درباره سياست خارجى اين كشور نيست. آمريكايى ها همچنين در زمينه وابستگى كشور خود به انرژى خارجى، ناتوانى ظاهرى واشنگتن در متوقف كردن مهاجرت غيرقانونى و طيف گسترده اى از ديگر موضوعات نگرانند. حمايت عمومى براى ترويج دموكراسى در خارج از كشور نيز به طور جدى فرسوده شده است. بنياد فورد يك سلسله مطالعات درباره اعتماد آمريكايى ها نسبت به سياست خارجى واشنگتن انجام داده است. اين بنياد در مطالعه نخست كه در ژوئن سال گذشته (۲۰۰۵) انجام شد، دريافت كه جنگ عراق به نقطه عدم تعادل رسيده است. به عبارت ديگر در اين نقطه نسبت زيادى از مردم از دولت مى خواهند تا پاسخگوى عملكرد خود باشد. در مطالعه بعدى كه در اواسط ژانويه ۲۰۰۶ از هزار بزرگسال آمريكايى و به صورت نمونه گيرى انتخابى برگزار شد، موضوع دومى نيز به اين موقعيت رسيد بر اين اساس بى صبرى مردم آمريكا نسبت به وابستگى اين كشور به نفت خارجى افزايش يافته است و اين ناشكيبايى مى تواند به درخواست قدرتمندى مبنى بر تغيير سياست هاى واشنگتن تعبير شود.
در مجموع، اطمينان مردم به سياست خارجى آمريكا از زمان مطالعه نخست (ژوئن ۲۰۰۵) مسيرى نزولى داشته است. در هيچ موضوعى سياست (خارجى) دولت، جايگاه بهترى را در مقايسه با تحقيق نخست دريافت نكرده و در چندين موضوع اين موقعيت به وخامت گراييده است. مردم اطمينان كمترى نسبت به توانايى واشنگتن در زمينه رسيدن به اهداف خود در عراق و افغانستان، به دام انداختن تروريست ها، حفاظت از مرزهاى آمريكا و پاسدارى از مشاغل آمريكا دارند. ۵۹ درصد از كسانى كه در اين تحقيق مورد نظرسنجى قرار گرفتند، معتقدند كه روابط آمريكا با ديگر كشورهاى جهان در مسير نادرستى پيش مى رود. (در مقايسه با ۳۷ درصدى كه خلاف اين نظر را دارند) و ۵۱ درصد نيز ابراز داشتند كه آنها از روابط آمريكا با ديگر كشورها نااميد شده اند (در مقايسه با ۴۲ درصدى كه نسبت به اين روابط افتخار مى كنند).
در زمينه هدف گسترش دموكراسى در ديگر كشورها، فقط ۲۰ درصد از پاسخ دهندگان آن را «بسيار مهم» شناخته اند كه اين كمترين ميزان حمايت اظهار شده براى هر موضوع مورد سؤال در اين تحقيق بود. حتى در ميان جمهوريخواهان، فقط سه نفر از هر ده نفر از دنبال كردن اين هدف قوياً حمايت كردند. در واقع، بيشترين تضعيف در اطمينان داشتن به سياست گسترش دموكراسى در ميان جمهوريخواهان، به ويژه در جناح مذهبى تر اين حزب به وقوع پيوسته است. اين افراد كه غالباً در آيين هاى مذهبى شركت مى كنند، در ميان پرشورترين حاميان سياست هاى دولت وى بوده اند، اما يكى از برجسته ترين يافته هاى تحقيق اخير اين است كه اگرچه اين افراد هنوز به رئيس جهمورى و دولت اعتماد دارند، در عين حال حمايت آنان از سياست عراق دولت آمريكا و سياست صدور دموكراسى به سردى گراييده است.
سؤالى كه اينجا پيش مى آيد اين است كه تأثير دگرگونى در چنين عقايدى بر اجراى روزانه سياست خارجى چيست؟ برخلاف سياست داخلى كه امر روشنى است و همواره به افكار عمومى مربوط است. درك اين مسأله در سياست خارجى كه آيا تغييرات در افكار عمومى به تغييرات در موضوعات مى انجامد يا خير، غالباً دشوار است. دليل اين ابهام اين است كه مردم اختيارات بيشترى را به رئيس جمهورى و كنگره براى تصميم گيرى در سياست خارجى در مقايسه با امور داخلى اعطا مى كنند. آمريكايى ها تصور مى كنند كه رئيس جمهورى و مشاوران وى اطلاعات ويژه اى در زمينه روابط بين المللى دارند كه آنها از آن آگاه نيستند. برخى مردم آمريكا ممكن است همچنين به توان خود براى قضاوت در سياست هاى خارجى، اطمينانى نداشته باشند. تمامى اينها به ميزان زيادى آزادى عمل براى سياستگذاران تعبير مى شود. با اين حال، مردم، محدوديت هايى را بر اين آزادى وضع كرده و برخى اوقات آن را به ناگهان لغو مى كنند. افكار عمومى تحت شرايط مشخصى مى تواند نفوذ قاطعى داشته باشد. مهم دانستن اين شرايط است.
ما در اواسط سال ۲۰۰۵ دريافتيم كه علاوه بر جنگ عراق، سه موضوع ديگر در حال حركت به سوى نقطه عدم تعادل است كه در اين نقطه افكار عمومى براى نفوذ سياسى به حد كافى قدرتمند خواهد بود. اين موضوعات كاهش شغل مهاجرت غيرقانونى و روابط روبه وخامت آمريكا با جهان اسلام بود. براساس مطالعه ژانويه، نگرانى بر سر كاهش شغل و مهاجرت غيرقانونى اندكى تشديد شده و نگرانى درباره نفرت فزاينده از آمريكا در جهان اسلام اندكى فروكش كرده است. از سوى ديگر دغدغه بر سر وابستگى آمريكا به منابع انرژى خارجى كه موضوع آن در مطالعه سال ۲۰۰۵ نبود به خط مقدم هشيارى عمومى جهش يافته است.
در مطالعاتى كه اعتقادات را مدنظر قرار مى دهد، همواره ميزان ديدگاه هاى تغيير نيافته در مقايسه با ديدگاه هاى دستخوش تغيير بيشتر است. اين مطالعه يك استثنا نيست.
اين تصويرى اثبات شده از تفكر و ثابت قدمى تفكر عمومى است. پاسخ دهندگان هنوز به دولت نمرات بالايى (نمره A و يا B) را در زمينه عملكرد دولت در دستيابى به اهداف سياست خارجى نظير كمك به ملت هاى ديگر به هنگام وقوع بلاياى طبيعى مى دهند و اطمينان دارند كه آمريكا ارتشى قدرتمند و مجهز دارد. ايشان همچنين بر اين باورند كه دولت در تلاش هاى خود براى استقرار صلح ميان اسرائيل و فلسطينيان و كمك هايى كه زندگى كشورهاى در حال توسعه را بهبود مى دهد، از نمره متوسطى برخوردار است و اما هم اينان هنوز در موضوعاتى نظير متوقف ساختن ورود مواد مخدر به دولت نمره ردى مى دهند.
جنگ در عراق، كه در مطالعه اواسط ،۲۰۰۵ (مطالعه نخست) به نقطه عدم تعادل خود رسيده بود، همچنان به عنوان موضوع اصلى سياست خارجى كه در آن فشار افكار عمومى به افزايش خود ادامه مى دهد باقى مانده است. اگرچه مهاجرت غيرقانونى و كاهش شغل در نظرسنجى ژانويه ۲۰۰۶ به نقطه عدم تعادل نزديك شده اند، با اين همه هيچ يك واقعاً به ميزان جنگ عراق نرسيده اند. بالعكس، نگرانى عمومى بر سر روابط آمريكا با جهان اسلام اندكى از نقطه عدم تعادل عقب نشينى كرده است و موضوع وابستگى به انرژى كه در تحقيق قبلى در ذيل فهرست موضوعات قرار داشت در تحقيق اخير به محدوده نقطه عدم تعادل جهش يافته است.
هيچ تغييرى در افكار عمومى مردم، برجسته تر از وابستگى آمريكا به نفت نيست. آمريكايى ها از اينكه مشكلات در خارج ممكن است در قيمت نفت تأثيرگذار باشد نگرانى بيشترى دارند. نسبت كسانى كه در اين زمينه اظهار «نگرانى زياد» كرده اند از ۴۲ درصد به ۵۵ درصد افزايش يافته است. تقريباً ۹ نفر از هر ۱۰ آمريكايى كه در اين مطالعه مورد پرسش قرار گرفتند در اين زمينه نگران بودند و وابستگى نفتى را در صدر ۱۸ موضوع مورد سؤال ما قرار دادند. تقريباً تمامى آمريكايى ها (۹۰ درصد) كمبود استقلال انرژى را عامل به خطر انداختن امنيت ملى تلقى مى كنند. ۸۸ درصد گفتند كه آنها معتقدند مشكلات خارجى مى تواند عرضه نفت آمريكا را با خطر مواجه سازد و قيمت ها را براى مصرف كنندگان آمريكايى افزايش دهد و ۸۵ درصد اظهار داشتند دولت آمريكا در صورتى كه تلاش مى كرد، قادر به انجام تغييرى بود. اين آخرين باور، ممكن است دليلى بر اين باشد كه فقط ۲۰ درصد از افراد شركت كننده در اين مطالعه به دولت نمره اى خوب و متوسط به بالا داده اند. در صورتى كه قيمت بنزين در ماه هاى آينده كاهش يابد، اين موضوع ممكن است به طور موقت مقدارى از اهميت سياسى خود را از دست دهد، اما با توجه به كمبود عرضه نفت و افزايش تنش هاى ژئوپولستيكى، فشار عمومى احتمالاً افزايش مى يابد.
اما همان طور كه گفته شد موضوع ديگرى كه به نقطه عدم تعادل رسيده، جنگ عراق است. اين موضوع در سياست خارجى مهم ترين موضوع به شمار مى رود و پاسخ دهندگان به طور مستمر اين جنگ (همراه با تروريسم) را به عنوان مهم ترين مشكلى كه آمريكا در برخورد با ديگر نقاط جهان با آن روبروست مى بينند. نگرانى به ويژه بر سر تلفات فزاينده نيروهاى آمريكايى در عراق افزايش يافته است. ۸۳ درصد از آنان در ژانويه ۲۰۰۶ گفتند كه آنها به جنگ عراق اهميت مى دهند. علاوه بر اين كه ميزان و شدت نگرانى درباره عراق نسبتاً باثبات باقى مانده است، ارزيابى مردم در زمينه اينكه آمريكا در رسيدن به اهداف خود تا چه حد موفق بوده، نيز كاهش داشته است. ۳۹ درصد از پاسخ دهندگان در تابستان گذشته به دولت نمرات بالايى را در اين زمينه دادند، اين رقم در مطالعه ژانويه (۲۰۰۶) به
۳۳ درصد كاهش يافت. علاوه بر آن، اين تضعيف تقريباً به تمامى از سوى جمهوريخواهان صورت مى گيرد: در مطالعه نخست ۶۱ درصد به دولت نمراتى خوب و بالاى متوسط را دادند، اما در مطالعه دوم اين رقم به ۵۳ درصد كاهش يافت. اطمينان به سياست آمريكا در عراق نيز به طور قابل ملاحظه اى در ميان كسانى كه به طور مرتب در آيين هاى مذهبى شركت مى كند، كاهش يافته است و آنها نيز از تلفات (نيروهاى آمريكايى در عراق) نگرانى خود را نشان مى دهند.
يك دليل براى اين گرايش نزولى، ترديد مردم درباره صادق بودن واشنگتن در زمينه دلايل خود براى حمله به عراق است. ۵۰ درصد از پاسخ دهندگان احساس مى كنند كه فريب خورده اند. از طرفى فقط ۲۲ درصد از آمريكايى ها معتقدند كه دولت آنها قادر به ايجاد يك دموكراسى در عراق است. از ديگر سو اغلب آمريكايى هايى كه در اين مطالعه شركت كردند (۷۴ درصد) احساس مى كنند كه در حالى كه نيروى كار در كشورهاى ديگر ارزان تر است، بعيد است كه اين شركت ها مشاغل را در داخل كشور (آمريكا) نگه دارند.
از سوى ديگر تعداد قابل ملاحظه ديگرى (۴۴ درصد) اظهار داشتند كه به اعتقاد آنها در صورتى كه دولت آمريكا واقعاً تلاش مى كرد مى توانست از رفتن نيروى كار به خارج از كشور جلوگيرى كند. نگرانى درباره مهاجرت غيرقانونى نيز افزايش يافته است.
به گونه جالب توجهى، احساسات مردم درباره موضوع سوم در جهت مخالفى حركت كرده است. اين موضوع سؤال نامحسوس اما مهمى در زمينه روابط آمريكا با ديگر نقاط جهان و مشخصاً با كشورهاى اسلامى است. در فاصله دوره ميان دو مطالعه افكار عمومى آمريكا درباره احساسات ضدآمريكايى در جهان اسلام و ديگر نقاط جهان، نگرانى كمترى دارند. تعداد كسانى كه گفتند درباره افزايش نفرت به آمريكا در جهان اسلام بسيار نگرانند از ۴۰ درصد (در مطالعه اول) به ۳۴ درصد (مطالعه سال ۲۰۰۶) كاهش يافته است و درصد كسانى كه درباره از دست رفتن اعتماد مردم ديگر كشورها ابراز نگرانى عميق كرده اند از ۴۰ درصد به ۲۹ درصد، يكى از بزرگ ترين تغييرات اين مطالعه، نزول كرده است. دليل اين تغييرات روشن نيست. به نظر مى رسد احساس شرم درباره رفتار با زندانيان زندان ابوغريب كه در سال ۲۰۰۵ بسيار قوى بوده است، با گذشت زمان كاهش يافته باشد.
فقط حدود يك سوم از آمريكايى هايى كه در اين نظرسنجى شركت كردند (۳۵ درصد) گفتند كه دولت بايد فعاليت زيادى را براى ايجاد روابط حسنه با مسلمانان ميانه رو انجام دهد... اما تقريباً دوسوم (۶۴ درصد) به دولت نمره ضعيفى در قصور براى انجام اين كار دادند. آمريكايى ها همچنين به اين تصور عادت كرده اند كه چنان كه بايدو شايد در خارج گرامى داشته نمى شوند. اكثريتى از پاسخ دهندگان (۶۵ درصد) تشخيص داده اند كه ديگر كشورهاى جهان آمريكا را در چهره اى منفى مى بينند. هنگامى كه از آمريكايى ها سؤال شد كه تصوير آمريكا را در ديگر كشورها توصيف كنند، نتايج حكايت ازناهمخوانى و سردرگمى بسيار داشت. اگرچه اكثريتى از آنان گفتند كه معتقدند آمريكا در جهان به گونه اى منفى نگريسته مى شود.
با اين وجود افكار عمومى آمريكا ديدگاه روشن قابل توجهى درباره اولويت هاى سياست هاى خارجى آمريكا دارند. از ديگر سو اختلافات حزبى بر سر اهداف آمريكا وجود دارد. بيشترين ميزان اختلاف ميان جمهوريخواهان و دموكرات ها به موضوع اقدامات نظامى بدون يا با حضور متحدان بازمى گردد. تقريباً دوسوم از دموكرات هايى كه در اين مطالعه شركت كرده بودند . اصل چندجانبه گرايى را تصويب كردند. در مقابل جمهورى خواهان كمتر به اين اصل معتقدند. اما هيچگونه اختلاف نظر قابل ملاحظه اى ميان جمهوريخواهان و دموكرات ها در زمينه آرمان هاى بشردوستانه وجود ندارد. به هر حال، اين احزاب در زمينه شرايط مطلوب ترويج دموكراسى در ديگر كشورها با يكديگر اختلاف نظر دارند. در حالى كه
۳۰ درصد از جمهوريخواهان با اين راهبرد موافق اند ۱۶ درصد دموكرات ها از آن حمايت كرده اند.
همچنين اكثر مردم آمريكا از آرمان گسترش دموكراسى حمايت كردند. ۵۳ درصد از شركت كنندگان در اين مطالعه معتقدند: «هنگامى كه كشورهاى بيشترى به دموكراسى دست يابند، جنگ كمترى در كار خواهد بود.» با اين حال آمريكايى ها ترديد دارند كه سياست فعال و يكجانبه آمريكا بتواند در اين پيامد سهمى داشته باشد. در حالى كه شك و ترديدها در اين زمينه افزايش مى يابد، از حمايت براى تلاش در خلق دموكراسى در خارج كاسته مى شود.
مطالعه سال ۲۰۰۵ اختلاف نظر عظيمى را ميان جمهوريخواهان و دموكرات ها در اغلب جنبه هاى سياست خارجى نشان مى دهد. مطالعه اخير در ژانويه ،۲۰۰۶ نشان داد كه اين اختلافات حزبى عميقاً باقى مانده است. اختلاف ميان اين دو حزب بر سر اينكه آمريكا چگونه بايد سياست خارجى خود را انجام دهد و تا چه حد به دولت بوش مى توان اعتماد كرد در اوج خود قرار دارد.
جمهوريخواهان به طور اساسى فكر مى كنند كه اين كشور سياست خارجى خود را خوب انجام مى دهد و اين در حالى است كه دموكرات ها به گونه چشمگيرى معتقدند كه آمريكا در اين زمينه شكست خورده است.
اما كندوكاوى در اعداد فاش مى سازد كه اگرچه جمهوريخواهان به طور كلى سياست خارجى كنونى كشور را تأييد مى كنند، با اين حال آنها در ارزيابى انتقادى خود در برخى از موضوعات مشخص با دموكرات ها شريك هستند و هر دو گروه از دادن نمره خوب و يا بالاى متوسط به دولت در زمينه تلاش هاى اين كشور براى متوقف ساختن مهاجرت غيرقانونى، دستيابى به استقلال انرژى، جلوگيرى از ورود موادمخدر به كشور، محدود كردن ميزان بدهى خارجى و يا مذاكره براى موافقتنامه تجارى سودآور، اكراه دارند.
نخستين مطالعه شباهت قابل ملاحظه اى را ميان ديدگاه هاى پاسخ دهندگان جمهوريخواه و ديدگاه هاى پاسخ دهندگانى كه به طور مرتب در مراسم مذهبى شركت مى كنند ، نشان داد.
اگرچه هنوز اختلافات قابل ملاحظه اى ميان ديدگاه هاى كسانى كه در مراسم مذهبى شركت نمى كنند با كسانى كه در اين آيين ها حضور مى يابند وجود دارد، با اين حال اين شكاف شروع به باريك شدن كرده و بيانگر كاهش تضاد بر مبناى دين است.
در مطالعه نخست، اقليتى از كسانى كه به طور مرتب در آيين هاى مذهبى شركت مى كنند (۴۵ درصد) نگرانى جدى خود را درباره تلفات عراق ابراز كردند. هم اكنون (در مطالعه دوم، اين رقم به ۵۲ درصد افزايش يافته است) اگرچه افرادى كه به طور مرتب در آيين هاى مذهبى شركت مى كنند، هنوز حاميان اصلى سياست آمريكا در عراق هستند، با اين حال تعداد كمترى از آنان (۴۱ درصد) به دولت آمريكا نمره بالايى را در زمينه رسيدن به اهداف واشنگتن در عراق در مقايسه با مطالعه هفت ماه قبل (۴۶ درصد) دادند. در پژوهش اول، ۳۲ درصداز كسانى كه به طور مرتب در آيين هاى مذهبى شركت مى كنند گفتند كه آنها از اينكه جنگ عراق هزينه زيادى را به خود اختصاص داده بسيار نگرانند. در مطالعه ژانويه نسبت اين افراد به ۴۰ درصد افزايش يافت. تقريباً نيمى از كسانى كه در مطالعه ژوئن ۲۰۰۵ شركت كردند (۴۸ درصد) گفتند كه آنها معتقدند آمريكا مى تواند به كشورهاى ديگر براى دستيابى به دموكراسى كمك كند. در (مطالعه) ژانويه، اين رقم به ۳۷ درصد كاهش يافت. اينها تغييرات بزرگى نيستند، اما همين بيانگر آن است كه فعال ترين افراد مذهبى آمريكا، شروع به عكس العمل هايى نظير ديگر مردم اين كشور كرده اند. با اين حال و با وجود ملاحظه كارى هاى فزاينده آمريكايى هاى مذهبى درباره برخى از سياست هاى آمريكا، اكثريتى از آنان در اين باره كه دولت حقيقت را به آنان درباره روابط اين كشور با ديگر كشورهاى جهان گفته است اعتماددارند.
اين در شرايطى است كه مطالعات اخير درباره افكار عمومى كشورهاى عرب در اواخر سال ۲۰۰۵ توسط (مؤسسه نظرسنجى) «زاگبى اينترنشنال» و «شيبلى تلها» استاد دانشگاه مريلند انجام شد، نتايج نااميدكننده اى از ديدگاه آنان نسبت به آمريكا را نشان داد. اكثر آنها معتقدند كه جنگ (آمريكا) در عراق، اوضاع عراق را وخيم تر خواهد كرد. صلح منطقه را تهديد مى كند، تروريسم را پرورش مى دهد و چشم اندازهاى حل و فصل منازعه اعراب _ اسرائيل را بدتر مى كند. بيشتر شركت كنندگان در نظرسنجى اظهار داشتند كه آنها سياست خارجى آمريكا را نه براى آرزوى دموكراسى، بلكه براى جست وجوى نفت، تلاش براى غلبه بر خاورميانه با هدف حفاظت از اسرائيل و يا آرزويى براى تضعيف جهان اسلام تلقى مى كنند.
در پاسخ به نظرسنجى زاگبى _ تلهامى، در پاسخ به سؤال انگيزه اصلى سياست خاورميانه اى بوش، فقط ۱۳ درصد از اعراب «نياز براى اعتبار دين مسيحيت» را ذكر كردند و ۶۱ درصد آنان در پاسخ منافع ملى آمريكا را يادآور شدند. مقايسه اين مطالعات كاهش محبوبيت دولت بوش و افزايش ترديد درباره سياستهاى آمريكا را در داخل و خارج اين كشور نشان مى دهد. اكنون بسيارى از مردم آمريكا ، اروپا و كشورهاى عربى ديگر به شعارهاى كاخ سفيد در مبارزه با تروريسم اعتمادى نداشته و بر اين باورند كه اين جنگ نه تنها تروريسم را ريشه كن نكرده بلكه باعث رشد آن نيز شده است.
منبع: Foreign affairs
معرفي سايت مرتبط با اين مقاله
تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
مقالات مرتبط
تازه های مقالات
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}